من تو را بی نهایت دوست خواهم داشت
و رویای من این است که مرا
در پیری قوت قلب باشی...
و با عطر خوشبوی تنت جان دوباره دهی بر پیکر خسته ام از این سالهای دور از آغوش ...
و دیگر رویای من این است
که بارانی شود آسمان شب های با هم بودنمان
و بشکفیم و جوانه بزنیم و سبز شویم در این شالیزار خوشبختی...
من درمان درد های تو باشم و تو دلیار شیرین من...
و زندگی کنیم و خدا مارا بیشتر دوست داشته باشد...
تا آن روز انتظار را طاقت بیاور ای همدرد زیبای من
دلنوشته ای از امیرپاشا فدائی
ZibaMatn.IR